انواع مدلهای خوابیدن: معایب و مزایا
|
جان تن دنیا مرگ
هرکی از من بپرسه توی زندگیت یه مردی رو که واقعاْ مرد باشه نام ببر .
از معدود آدمایی که توی ذهنم میآد اولیش پروین اعتصامیه دومیش هم پروین اعتصامیه سومیش هم پروین اعتصامیه و چهارمیش ......
به همین دلیل از شما دوستان میخوام اشعار این بانوی بزرگوارو با دقت بخونین و از شعور سرشار او لذت ببرین . قصیده زیر از سروده های اوست که ارزش جان (روح تازی) و برتری آن نسبت به تن را به بهترین نحو تشریح نموده . خواهش می کنم حوصله به خرج دهید و تا آخرش بخونین و بر آن اندیشه کنیم .( آخه برای تایپش خیلی وقت گذاشتم )
با تشکر از همسرم زهرا که طرح این مطلب و تایپ از ایشون بوده .
ضمناْ خیلی دوست دارم حداقل یه نظر در مورد این شعر و نوع نگرش شاعر (که البته حس درونی و نگرش من نیز می باشه ) در انتها برای ما بفرستید . منتظر نظر شما محمدرضا .
یکی پرسید از سقراط کز مردن چه خواندستی
بگفت ای بیخبر مرگ از چه نامی زندگانی را
اگر زین خاکدان پست روزی برپری بینی
که گردونها و گیتی هاست ملک ان جهانی را
چراغ روشن جان را مکن در حصن تن پنهان
مپیچ اندر میان خرقه این یاقوت کانی را
مخسب آسوده ای برنا که اندر نوبت پیری
به حسرت یاد خواهی کرد ایام جوانی را
به چشم معرفت در راه بین آنگاه سالک شو
که خواب آلوده نتوان یافت عمر جاودانی را
زبس مدهوش افتادی تو در ویرانه گیتی
به حیلت دیو برد این گنج رایگانی را
دلت هرگز نمی گشت این چنین آلوده و تیره
اگر چشم تو می دانست شرط پاسبانی را
متاع راستی پیش آر و کالای نکوکاری
من از هرکار بهتر دیدم این بازارگانی را
بهل صباغ گیتی را که در یک خم زند آخر
سپید و زرد و مشکین و کبود و ارغوانی را
حقیقت را نخواهی دید جز بادیده معنی
نخواهی یافتن در دفتر دیو این معانی را
بزرگانی که بر شالوده جان ساختند ایوان
خریداری نکردند این سرای استخوانی را
اگر صد قرن شاگردی کنی در مکتب گیتی
نیاموزی ازاین بی مهر درس مهربانی را
به مهمانخانه آز و هوی جز لاشه چیزی نیست
برای لاشخواران واگذار این میهمانی را
بسی پوسیده و ارزان گران بفروخت اهریمن
دلیل بهتری نتوان شمردن هر گرانی را
زشیطان بد گمان بودن نوید نیک فرجامیست
چو خون در هر رگی باید دواند این بدگمانی را
نهفته نفس سوی مخزن هستی رهی دارد
نهانی شحنه ای می باید این دزد نهانی را
چو دیوان هر نشان و نام می پرسند و می جویند
همان بهتر که بگزینیم بی نام و نشانی را
تمام کارهای ما نمی بودند بیهوده
اگر در کار می بستیم روزی کاردانی را
هزاران دانه افشاندیم و یک گل زان میان نشکفت
به شورستان تبه کردیم رنج باغبانی را
بگرداندیم روی از نور و بنشستیم در ظلمت
رها کردیم باقی را و بگرفتیم فانی را
شبان آز را با گله پرهیز انسی نیست
به گرگی ناگهان خواهد بدل کردن شبانی را
همه باد و بروتست اندرین طبع نکوهیده
به سیلی سرخ کردستیم روی زعفرانی را
به جای پرده تقوی که عیب جان بپوشاند
ز جسم آویختیم این پرده های پرنیانی را
چراغ آسمانی بود عقل اندر سر خاکی
ز باد عجب کشتیم این چراغ آسمانی را
بیفشاندیم جان اما به قربانگاه خودبینی
چه حاصل بود جز ننگ و فساد این جانفشانی را
چرا بایست در هر پرتگه مرکب دوانیدن
چه فرجامیست غیر از اوفتادن بد عنانی را
شراب گمرهی را می شکستیم از خم و ساغر
به پایان می رساندیم این خمار و سرگرانی را
نشان پای روباهست اندر قلعه امکان
بپر چون طایر دولت رها کن ماکیانی را
تو گه سرگشته جهلی و گه گمگشته غفلت
سر وسامان که خواهد داد این بیخانمانی را
زتیغ حرص جان هر لحظه ای صدبار می میرد
تو علت گشته ای این مرگهای ناگهانی را
رحیل کاروان وقت می بینند بیداران
برای خفتگان می زن درای کاروانی را
در آن دیوان که حق حاکم شد و دست و زبان شاهد
نخواهد بود بازار و بها چیره زبانی را
نباید تاخت بر بیچارگان وقت توانایی
به خاطر داشت باید روزگار ناتوانی را
تو نیز از قصه های روزگار باستان گردی
بخوان از بهر عبرت قصه های باستانی را
پرند عمر یک ابریشم و و صد ریسمان دارد
ز اندوه تار باید کرد پود شادمانی را
یکی زین سفره نان خشک برد آن دیگری حلوا
قضا گویی نمی دانست رسم میزبانی را
معایب را نمی شویی مکارم را نمی جویی
فضیلت می شماری سرخوشی و کامرانی را
مکن روشن روان را خیره انباز سیه رایی
که نسبت نیست با تیره دلی روشن روانی را
درافتادی چو با شمشیر نفس و در نیافتادی
به میدانها توانی کار بست این پهلوانی را
بباید کاشتن در باغ جان از هر گلی پروین
بر این گلزار راهی نیست باد مهرگانی را
میراث آریا: بسیاری از مسافران قطارها را دوست دارند. راحتبودن، سریع بودن و اقتصادیتر بودن قطارها در مقایسه با دیگر وسایل حمل و نقل، نمونههایی بارز از این ابزار علاقه محسوس را شامل میشوند.
با این حال، تنها قطارها نیستند که مورد علاقه مردم قرار گرفتهاند، ایستگاههای راهآهن نیز، که برخی از آنها با طرحها و شمایلی خاص، خود به جاذبهای پربیننده تبدیل شدهاند، از این قائله مستثنی نیستند، ایستگاههایی اغوا کننده که در صورت تأخیر قطارها نیز، همچنان مسافران را مشغول خود نگاه خواهند داشت.
ایستگاه هوبانهوف برلین، آلمان:
ایستگاه هوبانهوف برلین بزرگترین ایستگاه مرکزی راهآهن اروپا است. بدون شک این ایستگاه قطعهای برجسته از هنر معماری مدرن آینده به شمار میرود.
ایستگاه مرکزی برلین که از دو سطح برخودار است در سال ۲۰۰۶ ساخته و راهاندازی شده است. برخورداری از ۱۴ سکوی حرکتی و ۸۰ فروشگاه در نزدیکی منظرهای ساحلی حتی در فصول سرد نیز جاذبهای دیدنی برای این پایانه حمل و نقل ریلی به وجود آورده است.
عمدهترین شاخصه ایستگاه، ساختمان فلزی و شیشهای آن میباشد که با عبور نور خورشید از خود، سکوهای سرد را به آفتاب گرم متصل میکند.
ایستگاه راهآهن کوالالامپور،مالزی:
ایستگاه راهآهن کوالالامپور در سال ۱۹۱۰ تأسیس شد. اما همزمان با راهاندازی آن تاکنون، ایستگاه کوالالامپور توسعه یافته، بازسازی شده و تغییرات بسیاری را نیز به خود دیده است.
این ایستگاه که نمای ظاهری آن در ابتدا چهره یک کاخ مجلل را در منظر چشم مردم تداعی میکند، آمیزهای بدیع از دو سبک معماری شرقی و غربی است.
ایستگاه راه کابلی پارک شمالی (نورث پارک کیبل وی)، اتریش:
مفهوم واژه راه کابلی پارک شمالی برگرفته از طرحهای معمار مشهور عراقی زاهی حدید است.
ایستگاه سیمی یا کابلی راهآهن این مرکز به اذعان بسیاری شاهکار معماری مدرن به شمار میروند. این ایستگاه از چهار پایانه قطار تشکیل شده که همه آنها از یک شکل و طرح پیروی کردهاند.
اگر چه معماران و مهندسان طراح این ایستگاه از به روزترین فنآوریهای صنعت ساختمانسازی بهره بردهاند اما طرح کلی این ایستگاه به چیزی جز شکلهای زیبای یخ و برف شباهت ندارد.
ایستگاه دروازه استراسبورگ، فرانسه:
یکی دیگر از ایستگاههای منحصر به فرد و جالب توجه را میتوان در فرانسه جست. جان جاکوپستال، معمار مشهور اهل برلین، طراح و سازنده ایستگاه دروازه استراسبورگ بود که در سال ۱۸۸۳ راهاندازی شد و بار دیگر به صورت کامل در سال ۲۰۰۷ بازسازی و مرمت گردید.
از بخشهای اضافه شده به بنای اصلی ایستگاه نمایی پیلهای شکل و بنایی کاملاً شیشهای به ارتفاع ۱۲۰ متر است که چهرهای جذاب را از تلفیق هنر معماری مدرن و سنتی به وجود آورده است.
ایستگاه راهآهن کانازاوا، ژاپن:
یک دروازه ۱۴ متری مرتفع در ورودی ایستگاه اولین چیزی است که مسافران در هنگام نزدیک شدن به ایستگاه متوجه آن میشوند. گنبد زیبایی که از سه هزار قالب شیشهای تشکیل شده است به صورت کامل راهروی اتصال دهنده ضلع شرقی و غربی ایستگاه را در برگرفته است. از اینرو بسیاری ایستگاه کانازاوا را آمیزهای از بناهای سنتی و چوبی ژاپن و هنر معماری آیندهگرای آن میدانند.
ایستگاه تقاطع جنوبی،استرالیا:
این ایستگاه در شهر ملبورن قرار دارد، در سال ۲۰۰۲ ، مقامات شهر ملبورن بر آن شدند تا ایستگاه خیابان اسپنسر سابق را بازسازی کرده و آنرا به مرکز حمل و نقل مدرن تبدیل کنند.
تصمیمی که اجرایی شدن آن چهار سال به طول انجامید. از بخشهای جالب توجه ساختمان ایستگاه، سقف مواج آن است. علاوه بر آن طراحی و معماری این ساختمان موجب شده تا یکی از معتبرترین جوایز مؤسسه سلطنتی معماری بریتانیا به این ایستگاه تعلق گرفته و از آن به عنوان جذابترین ساختمان نوساز خارج از اتحادیه اروپا یاد شود.
ایستگاه راهآهن استاسیون دو آتوشا، اسپانیا:
آیا تاکنون شاهد رویش جنگل در یک ایستگاه راهآهن بودهاید؟ نه؟ پس به مادرید بروید.
ساختمان ایستگاه استاسیون دو آتوشای مادرید در سال ۱۸۵۱ تأسیس و در سال ۱۹۹۲ نیز باغی متحیرکننده و عجیب به آن افزوده شد.
این باغ که شکلی جنگلی را به خود گرفته در فضایی به مساحت چهار هزار متر مربع قرار دارد و ۵۰۰ گونه گیاهی و جانوری در آن یافت میشود. محیط این باغ و فضای اطراف آن به نحوی طبیعی است که حضور گیاهان گرمسیری و جست و خیز جانوران در گوشههای ایستگاه منظرهای جنگلی را برای انسان به وجود میآورد.
ایستگاه چاتراپاتی ترمینوس، هند:
این ایستگاه که اصالتاً آن را ترمینال ویکتوریا مینامند در شهر بمبئی قرار گرفته و یکی از شلوغترین ایستگاههای راهآهن هند محسوب میشود. این ایستگاه در قرن نوزدهم به دست یک معمار انگلیسی طراحی و در سال ۲۰۰۴ در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار گرفت.
ثبت این مکان در فهرست یونسکو به دلیل تلفیق دو فرهنگ در زیر یک سقف بود. طراحی احیاء شده از سبک ویکتوریایی انگلستان و هنر سنتی معماری هند که نمونهای بینظیر را در سراسر جهان خلق کرد.
ایستگاه مرکزی آنت ورپ، بلژیک:
این ایستگاه که در فاصله سالهای ۱۸۹۵ تا ۱۹۰۵ بنا شده به خاطر گنبد وسیع خود که درست در بالای سالن انتظار آن قرار دارد، از شهرت بالایی برخوردار است. به گفته بسیاری از کسانی که تجربه دیدن آن را داشتهاند، این ایستگاه بیش از آنکه به پایانه خط آهن شباهت داشته باشد شبیه به یک معبد است. از اینرو بیراه نیست اگر آنرا با نام دیگری، همچون کلیسای راهآهن صدا میزنند.
ایستگاه سنت پانکراس، انگلستان:
ایستگاه پانکراس در سالهای ۱۸۶۴ تا ۱۸۶۸ در شهر لندن تأسیس شده اگر چه مقامات لندن پیشتر در دهه ۶۰ میلادی تمایل زیادی به تخریب آن داشتند اما این بنا از خطر تخریب رهایی جست و در عوض مرمت و بازسازی شد.
در حال حاضر ایستگاه سنت پانکراس به دلیل معماری ویکتوریایی خویش و وجود دو مجسمه مشهور خود به نامهای جان بتجمان و مکان ملاقات که مجسمهای برنزی به ارتفاع ۹ متر از یک زوج را نشان میدهد، از جذابیت فوقالعادهای برخوردار شده است
ده نکته یادگرفتنی از ژاپن
|
|
|
بدون شک یکی از مهمترین و تلخترین حوادث طبیعی سال 89 ، زلزله و سونامی ژاپن بود ، که خاطر آزادگانی که مرزهای حکومتی برایشان بی معناست، آزرد و اندوهناک کرد ما به بازماندگان این حادثه تسلیت میگوییم .
و اما شاهکار گوگل توسط تصویربرداری هوایی، وخامت وخسارت وارده را به زیبایی هر چه تمامتر به نمایش گذاشته که شما را دعوت به دیدن آن می نماییم .
لازم است برای تماشا اینجا کلیک کنید
با تشکر از منبع: مجله سیمرغ